۱۴.۹.۸۸

پرسه

هر روز
در زندان خود
پرسه زنان
می پرسم از زندانیان دیگر هم بند:

((مانده از امروز


             تا روز رهایی

                             
                                   چند؟))


پی نوشت1: این شعر کار دوست عزیز حامد حبیبی از کتابی به همین نام... حال و هوای این روزهام با همین چند خط ساده گره خورده
پی نوشت 2: کم کار نیستم هنوز قلم زدن تنها کاری که بلدم درست وغلط بودنش بماند.
پی نوشت 3: سالمم وآزاد تنها برای فردا ها نگرانم

۳ نظر:

  1. نادا۲۰.۹.۸۸

    یه جوری گفتی "قلم میزنم" گفتم رو سنگ تیشه میزنی ! یه کم لطافت برای قلم هرچند که بد نیست ولی با همین لطافت باید مثل پتک باشه !

    پاسخحذف
  2. مسیح۱.۱۰.۸۸

    سلام رفیق!پیدا کردن ات سخت شده!خبر های بدی در موردت شنیدم خیلی نگران بودم اومدم اینجا دیدم هنوز هستی...مواظب باش اما ساکت نشو

    راستی یلدا ...چی بگم !

    پاسخحذف
  3. ناشناس۴.۱۰.۸۸

    اين جهان پر از صدای پای مردمی است همچنان که روی ترا میبوسند درذهن خود طناب دار ترا میبافند

    پاسخحذف